۱۳۸۸ خرداد ۵, سه‌شنبه

انحرافات دینی طالبان شیعه در ایران- از نگاه مرحوم مرتضي مطهري



چه كساني بزرگترين ضربه را به پيكر دين وارد مي كنند؟

مرحوم مرتضي مطهري در اين باره مي گويد: «هر زمان كه پيشوايان مذهبي مردم كه مردم در هر حال آنها را نماينده واقعي مذهب تصور مي كنند پوست پلنگ مي پوشند و دندان ببر نشان مي دهند و متوسل به تكفير و تفسيق مي شوند مخصوصا هنگامي كه اغراض خصوصي به اين صورت در مي آيد، بزرگترين ضربت بر پيكر دين و مذهب به سود ماديگري وارد مي شود.

واي به حال جامعه مسلمين آن وقت كه گروهي خشك مقدس يكدنده جاهل بيخبر، پا را به يك كفش كنند و به جان اين و آن بيفتند، چه قدرتي مي تواند در مقابل اين مارهاي افسون ناپذير ايستادگي كند؟ كدام روح قوي و نيرومند است كه در مقابل اين قيافه هاي زهد و تقوا تكان نخورد، كدام دست است كه بخواهد براي فرود آوردن شمشير بر فرق اين ها بالا رود و نلرزد؟... اگر اينها پا بگيرند همه را به درد خود مبتلا خواهند كرد و جهان اسلام را به جمود و ظاهر گرايي و تقشر و تحجري خواهند كشانيد كه كمر اسلام خم شود.» 1

حكومت هاي ديني با اين خطر مواجه اند كه رفتار و عملكرد آنان در نگاه افكار عمومي ديني پنداشته مي شود و لذا خطاهايشان در چشم عوام خطاي دين تجلي مي كند. از اين روي براي جلوگيري از آسيب هاي ديني و تحريف هاي وارده به پيكر دين، جدا كردن حساب دينداري اشخاص از حساب اصل دين ضرورت تام دارد.

چرا در طول تاريخ بسياري از ظلم ها و رفتارهاي غير انساني توسط داعيه داران ديني صورت گرفته است؟

در پاسخ به اين سوال بايد گفت،‌ كه هيچيك از رفتارهاي غير انساني، با دين خدا و اسلام و قرآن همسويي ندارد و در تناقض كامل است. اما اين رفتارهاي غير انساني با گونه خاصي از دينداري (نه دين) كاملاً سازگار است. مرحوم مطهري اين نكته را به خوبي تحليل كرده اند:

«به طور كلي افرادي كه به دين مي گروند و سپس بيرون مي روند از افرادي كه از اول گرايش پيدا نكرده اند خشن تر و ضد انسان تر مي شوند. زيرا دين به حكم نيروي عظيم خود همه عواطف ديگر انساني را تحت الشعاع قرار مي دهد و اگر رفت همه آنها را كه در خود هضم و جذب كرده بود با خود مي برد. اين است كه افرادي كه زماني متدين بوده و سپس بي دين شده اند از بي دين هاي اولي خشنتر و بي عاطفه تر و خطرناك تر مي شوند.

اما خطرناكتر از اين طبقه، متدينان منحرف شده و كج سليقه خشك مقدس اند. اين طبقه علاوه بر اينكه عواطف انسانيشان تحت الشعاع عاطفه ديني قرار گرفته و از تاثير مستقل افتاده، نيروي دين به حكم اينكه منحرف شده اثر خود را نمي بخشد و از آن طرف چون زايل نشده و به صورت انحرافي كار مي كند به همان قدرت كه مقتضاي نيروي دين است فعال است. اين ها ديگر از سبع خطرناك تر و وحشتناكترند. تاريخ نشان مي دهد كه بيرحمانه ترين جنگ ها، كشتارها، زجر و شكنجه ها به وسيله خشك مقدسان صورت گرفته است. بزرگترين نمك نشناسي ها را اين ها انجام داده اند، زيرا يحسبون انهم يحسنون صنعا، جنگ هاي صليبي، جنگ هاي خوارج، حتي فاجعه كربلا، ساخته دست اين طبقه است.» 2

در همين رابطه بالزاك مي گفت: «بي مدارايي توفنده مذهبي كالون از نظر اخلاقي سخت خشنتر و بي رحمانه تر بود تا بي مدارايي سياسي روبسپير، و اگر ككالون فضاي تاثيرگذاري بزرگتري از ژنو در اختيار مي داشت بسي بيشتر خون جاري مي ساخت تا آن پيام آور وحشتناك برابري سياسي.»

كالون به دليل تفاوت برداشت از مسيحيت و اختلاف فهم ديني (قرائت از مسيحيت)، ميكائيل سروه را محاكمه و در آتش سوزاند. سباستين كاستليو بعد از آن حادثه پرسيد: «آخر چه كسي در زمانه ما به مسيح مي گرود؛ آنگاه كه مي بيند ايمان آورندگان به او را حلقوم مي شكافند و به آتش و شمشير خون مي ريزند، بسي خوف آورتر از رهزنان و آدمكشان... چه رغبت مي آورد مسيح را خدمت گزارد وقتي ببيند كساني كه بر قهر قدرت چنگ انداخته اند ديگراني را كه با ايشان در نكته هايي هم اوازي نمي كنند به نام عيسي مسيح در آتش مي افكنند و مي سوزانند، با آنكه فرياد مظلومانه شان از ميان شعله ها به آسمان مي خيزد كه به مسيح ايمان مي ورزند.»

اولين و اصلي ترين دشمنان پيامبران و بزرگان ديني چه كساني بوده اند؟

عالم نمايان ديني؛ اولين و اصلي ترين دشمنان بزرگان ديني

مرحوم مطهري تا بدانجا پيش رفتند كه دشمنان ائمه (ع) را افرادي مومن و معتقد خوانده اند. آنان مي دانستند و قبول داشتند كه حق با ائمه و اهل بيت پيامبر است و در عين اعتقاد به اسلام و بر حق دانستن اهل بيت پيامبر با آن ها جنگيدند و آنان را به شهادت رساندند: «اين خاك بر سرها واقعاً در عمق دلشان اعتقاد هم داشتند. باور نكنيد كه اين اشخاص اعتقاد نداشتند. اين ها اگر بي اعتقاد بودند، اينقدر شقي نبودند، كه با اعتقاد بودند و اينقدر شقي بودند. مثل قتله امام حسين كه وقتي امام پرسيد اهل كوفه چطورند؟ فرزدق و چند نفر ديگر گفتند: قلوبهم معك و سيوفهم عليك. دلشان با توست، در دلشان به تو ايمان دارند، در عين حال عليه دل خودشان مي جنگند، عليه اعتقاد و ايمان خودشان قيام كرده اند و شمشيرهاي اينها بر روي تو كشيده است. واي به حال بشر كه مطامع دنيوي، جاه طلبي، او را وادار كند كه عليه اعتقاد خودش بجنگد.

اين ها اگر واقعاً به اسلام اعتقاد نمي داشتند، به پيغمبر اعتقاد نمي داشتند، به موسي بن جعفر اعتقاد نمي داشتند و يك اعتقاد ديگري مي داشتند، اين قدر مورد ملامت نبودند و اين قدر در نزد خدا شقي و مغذب نبودند، كه اعتقاد داشتند و بر خلاف اعتقادشان عمل مي كردند». 3

پيامبر گرامي اسلام با توجه به همين نكات آينده اهل بيت خود را پيش بيني فرمود: «اهل بيت من، بعد از مرگ من، از دست امت، كشتارها و دربدريها خواهند ديد.» 4


خدا پرستان يا شب پرستان؟!

واقعيت اين است كه متدين خشك مقدس و منحرف، در دامان قرائت خاصي از دين پرورش مي يابند. تحجرگرايي و خشك مقدسي از تاريك انديشي نشات مي گيرد. و تاريك انديشي را با روشنفكري كاري نيست. تاريك انديشان در تاريكي زيسته اند و همواره در آن مستقر شده اند. ديگر چشمانشان تاب ديدن نور و روشنايي را ندارد. آنها «شب پرستند» نه «خدا پرست». حضور خدا سراسر نور و روشنايي است و شب پرستان دشمن روزند...



1مرتضي مطهري، جاذبه و دافعه علي (ع) ص 155

2پاسخ هاي مرتضي مطهري به نقدهايي بركتاب مسئله حجاب ص 66

3مرتضي مطهري، سيري در سيره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، ص 176 - 177

3(النصايح الكافيه، ص 111)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر