۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه


چه کسی دشمن اهل بيت است ؟

« يونسكو سال 2007 را سال مولانا نامگذاري كرد:[1] »
« پیگیری برنامه‌های انتخاب سال2007 به نام مولانا ، دستور کار کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی است[2]
« کمیسیون فرهنگی، وزارتخانه‌های ارشاد و علوم را مسئول پیگیری برنامه های سال مولانا در کشور کرد و از آنها خواست نسبت به برگزاری برنامه های این سال اقدام کنند.[3] »
« کنگره مولوی شناسی در تهران را که طی روز های ۶ و ۷ آبان با حضور مقامات کشوری و همچنين محققانی از ۲۵ کشور جهان برگزارشد.»
« غلامعلی حداد عادل رئیس مجلس شورای اسلامی در کنگره بزرگداشت مولوی حضور یافت»
« رئیس جمهور در کنگره بزرگداشت مولوی سخنرانی کرد .»
.....
« دوتن ازمراجع تقلید در قم، همزمان با برگزاری کنگره بزرگداشت مولوی اين شاعر بزرگ ايرانی را مورد حمله قرار دادند.»
آیت الله صافی گلپایگانی برگزاری کنگره موجب « ترويج بدعت ها و ملاهی و مناهی» خواهند و گفت «برای مطرح شدن بعضی سخنان در اين کنگره بايد از امام عصر خجالت کشيد».
آیت الله نوری همدانی : « مولوی دشمن اهل بیت است !»
؟؟ !!!

سال 2007 سال بزرگداشت مولوی
سرزمين دانش خيز و سرافراز عزيز ايران، علما، رياضي دانان، دانشمندان، اديبان و... بي شماري را در دامان پاک و پر برکت خود پرورده است که هر يک به گونه اي مايه مباهات هستند. از ميان آن همه بزرگان، مولوي جايگاه خاصي در عرصه دين، عرفان، فلسفه، منطق، قصص قرآن، روايات پيامبر اکرم (ص) و ائمه هدي عليهم السلام وشعر فارسي داشته است.
جلال الدين محمد ملقب به مولانا از بزرگترين عرفا، شعرا و حکماي عالي قدر اسلامي است که در ربيع الاول سال 604 هجري قمري در بلخ به دنيا آمد. پدرش واعظ سرشناس شهر، بهاء الدين محمد معروف به بهاء ولد بود که مدرس و واعظي خوش بيان و خطيب بود. جلال الدين به روايتي 14 ساله بود که پدرش بلخ را ترک گفت و قصد حج کرد و به جانب بغداد رهسپار شد. هنگامي که به نيشابور رسيدند، شيخ عطار کتاب اسرار نامه خود را به جلال الدين محمد هديه داد و به پدرش گفت: «زود باشد که پسر تو آتش در سوختگان عالم زند.»
شهرت بي مانند مولوي به عنوان چهره اي درخشان و برجسته در تاريخ مشاهير علم و ادب جهان بدان سبب است که وي گذشته از وقوف کامل به علوم وفنون گوناگون، عارفي است دل آگاه، شاعري درد آشنا و انديشه وري پوياست که آدميان را از طريق بي ارزش شمردن پديده هاي عيني و ذهني اين جهان به جستجوي کمال و آرام و قرار فرا مي خواند.
در سال های اخير اشعار مولوی مورد اقبال جهانی قرار گرفته و محبوبيت او در آمريکا به حدی رسيده که در برخی از دانشگاه های امريکا برای شناخت آثار مولوی کلاس هایی تشکيل شده و برخی از ستارگان موسيقی اشعار او را ۷۰۰ سال پس از مرگش می خوانند.
افغانستان و ترکيه هر دو ادعای مالکيت معنوی مولوی را دارند و به پشينهاد ترکيه سال ۲۰۰۷ از سوی سازمان فرهنگی ملل متحد، يونسکو، به عنوان سال جهانی مولانا نامگذاری شد. هم چنين طی اين سال مراسم مختلفی در کشورهای مختلف به مناسبت بزرگداشت مولوی و با حضور مولوی شناسان بزرگ دنيا برگزار شد. از جمله در اواسط تيرماه گذشته مراسم بزرگداشت مولانا با حضور صدها نفر از انديشمندان، سفرا و اعضای سازمان ملل متحد در محل اين سازمان با حضور بان کی مون، دبيرکل سازمان ملل متحد برگزار شد. بان کی مون در اين مراسم انديشه های انسان دوستانه و انسان گرايانه مولوی را دليل گذر او از قرنها و جاودانگيش بر شمرد و گفت« اشعار مولانا در زمان نمی گنجد و فراتر از زمان است، مولانا جلال الدين محمد رومی با وجود گذشت هشتصد سال همچنان زنده است».
مولوی از سرمایه های معنوی ملت ایران و عارفی است که به دلیل ارزش بی حد آثار، و مرام و منش او هم اکنون توجه بسیاری از مراکز فرهنگی و دانشگاهی معتبر در سایر کشورهای جهان را به خود معطوف داشته و صد البته در ایران نیز توسط طیف گسترده ای از فضلا و ادبا قدر دانسته شده تا جایی که کنگر ه بزرگداشت هشتصدمین سال تولد او به همت جمعی از مسئولان و اقشار فرهنگی در آبانماه 1386 در تهران برگزار شد .
به گزارش خبرگزاري فارس، به نقل از ستاد خبري كنگره بزرگداشت هشتصدمين سال تولد مولانا، محسن پرويز معاون امور فرهنگي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در نشست مطبوعاتي همايش مولانا گفت: پس از برگزاري نمايشگاه فرهنگي درباره مولانا در يونسكو برخي از كشورها در خواستي را مبني بر برگزاري اين نمايشگاه در كشور آنها ارائه دادند كه بناست پس از همايش در آن كشورها به اجرا درآيد.
معاون امور فرهنگي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اظهار داشت: صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در حال ساخت مجموعه‌اي چند قسمتي از داستان هاي برگرفته از آثار مولوي است كه تا قبل از پايان سال ميلادي به نمايش در مي‌آيد.

در حاشیه برگزاری کنگره بزرگداشت مولوی
خبرها حاکی از سخنرانی دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی و حضور دکتر حداد عادل رئیس مجلس شورای اسلامی در این کنگره است . اما به موازات برگزاری این کنگره شنیده شد که دو تن از مراجع تقلید در قم شدیداً به بزرگداشت مولوی حمله کرده و برگزار کنندگان این کنگره را به باد انتقاد گرفته اند .
براساس گزارش های انتشار يافته در سايت رسمی حوزه علميه قم، آيت الله صافی گلپايگانی در ديدار شورای علمی کنگره علامه بلاغی از آن چه وی« ترويج بدعت ها و ملاهی و مناهی در قالب کنگره مولوی شناسی» ناميده شده به شدت انتقاد کرده است. آقای صافی گفته است«همان اندازه که برگزاری کنگره هايی مثل علامه بلاغی برای اسلام و جامعه اسلامی مفيد است برگزاری کنگره هايی مثل مولوی تاسف بار است». وی برگزاری کنگره مولوی شناسی در تهران را که طی روز های ۶ و ۷ آبان با حضور مقامات کشوری و همچنين محققانی از ۲۵ کشور جهان برگزارشد موجب « ترويج بدعت ها و ملاهی و مناهی» معرفی کرده و گفته است «برای مطرح شدن بعضی سخنان در اين کنگره بايد از امام عصر خجالت کشيد».
آقای صافی که اظهارات وی در سايت رسمی خودش نيز انتشار يافته دولت محمود احمدی نژاد، رييس جمهوری ايران، را به خاطر تخصيص بودجه به برگزاری کنگره مولوی شناسی مورد سرزنش قرار داد و گفت« پول های زيادی برای ترويج اين برنامه مضر خرج کرده اند، و از مطالب بدعت آميز تا برنامه رقص و سماع در اين برنامه بوده است».
آيت‌الله نوري همداني نیز در ديدار با مسؤولان كانون‌هاي قرآني دزفول گفت: افرادي چون شيخ عطار، بايزيد بسطامي، معروف كرخي، شقيق بلخي، جنيد بغدادي، فضيل‌بن اياز و مولانا جلال‌الدين محمد بلخي معروف به مولوي جزو هفتاد و دو فرقه‌ي صوفيه‌اند كه همه راه باطل رفته‌اند و دشمنان اهل بيت (ع) هستند ( !). وي با اشاره به آياتي از سوره‌ي مجادله، حزب شيطان و حزب‌الله را تنها احزاب موجود در جهان معرفي كرد و با بيان اشكال متفاوت شيطان از جمله جن و انسان، الفاظي چون آزادي، دموكراسي، حقوق بشر و مبارزه با تروريست را شعار حزب شيطان ناميد ( ؟!!! ) و افزود: بدانيد كه غلبه هميشه با حزب‌الله است.

بالاخره کدام حرف درست است ؟
برخورد دو گانه و متناقض با چنین موضوعی آن هم سوی مراجع تقلید و مسئولین ارشد و درجه یک نظام جمهوری اسلامی ایران ، که انتظار تبعیت مطلق از مردم را دارند و تبعاً می بایست از وحدت رویه و دیدگاه در موضوعات اساسی و بنیادی چون عرفان اسلامی ، تصوف ، شریعت و .. برخوردار باشند نتیجه ای ندارد جز سر در گمی ناظران و شنوندگان اخباری از این دست !
به راستی اگر مراجع تقلید ما حکم دهنده و عامل رای ختم کننده در امور فقهی و فرهنگی این مرز و بوم هستند و به طریقی سرنوشت عقیدتی و مذهبی مردم را در دست گرفته اند چرا پیش از صرف بودجه های میلیاردی و این همه وقت و انرژی وارد تذکر و عمل نمی شوند و حکم آنها نوشدارویی پس از مرگ سهراب است که حاصل آن مرگ عزت و بی حیثیتی فرهنگی ملت و دولت ایران در نظر بیگانگان و اجنبیان است ؟
و اگر مسئولین فرهنگی و متولیان برگزاری چنین اموری پس از کار کارشناسی و با هماهنگی مراجع بالاتر کار چنین پر زحمت و پرهزینه ای را متقبل شده و در حد توان و امکان خود به خوبی به انجام رسانده اند چرا زحمات آنان می بایست این چنین قدر ناشناسانه مورد هتک اعتبار و انتقاد قرار گیرد ؟
آیا افرادی چون ریاست جمهوری اسلامی ایران و رئیس مجلس بدون هماهنگی و بر خلاف اصول و قوانین عقیدتی دست به اقدام می زنند یا انتقاد کنندگان از برگزاری این کنگره قصد بی اعتبار سازی و تخریب چهره مسئولین ارشد نظام را دارند ؟ کدام ؟
آیا برگزاری این کنگره بدون بررسی و سنجش پیامدهای داخلی و خارجی و نیز آثار فرهنگی آن بر قشر عام جامعه انجام گرفته یا اظهار نظر و انتقاد محکوم کنندگان این کنگره نسنجیده یا از سر غرض ورزی بوده است ؟
بعنوان یکی از افراد عادی این جامعه که نه تخصصی در مولوی شناسی دارم و نه در علوم فقهی تنها مشاهده سیر این وقایع ناهمخوان و متناقض جداً مرا در این ابهام قرار داده که کدام حرف درست است ؟
و از آنجا که در این اجتماع پر هرج و مرج و پر اختلاف کسی جوابگوی سوالات حتی ساده تر از این هم نیست سعی می کنم با کنار هم قرار دادن این وقایع ، همچون قطعات یک پازل تصویر آنرا کامل کنم شاید به پاسخ سوالاتم دست یافته و از سر در گمی بیرون بیایم .

مولوی کیست ؟
به راستی كيست اين عارفِ عالمِ نوجوانِ شيرين‏كارِ در چله تحبيب نشسته بلخى كه ازدروازه نيشابور ناآمده شميم عشق مى‏پراكند و عطار را به اهداء اسرارنامه وامى‏دارد؟
كيست اين جوانك شوريده كه در كسوت پيران ظاهر مى‏شود و از نيشابورگذر نكرده آوازه مجالس تبريز و دمشق و قونيه‏اش عالم‏گير مى‏شود. كيست اين پير خرقه‏پوش شيدايى كه مثنوى معنوى‏اش به لحن خوش زابل و مويه فرياد مى‏شود و حدى خوان و دست‏افشان سرود عشق سر مى‏دهد كه سلسله‏جنبان عشق را جز عشقبازى نشايد.
كيست اين واعظ غير متعظ كه چون سواره از مدرسه پنبه‏فروشان بيرون‏ مى‏رود. شكوه و هيمنه و جلال روحانى‏اش را به يكباره به پاى ژوليده‏اى از راه‏رسيده مى‏ريزد و چون به چشمان نافذ و سيماى پرهيبتش مى‏نگرد به خود مى‏لرزد و با شنيدن «ما عرفناك حق معرفتك» و از پس آن «سبحانى ما اعظم شانى» از هوش مى‏رود و از مركب فرو مى‏افتد و لاجرم به حلقه ارادت يك‏ لاقباى ژوليده ‏در مى‏آيد كه:
علت عاشق ز علتها جداست عشق اسطرلاب اسرار خداست[4]

مولانا جلال الدين محمدبن سلطان العلما بهاءالدين محمدبن حسين بن احمد خطيبى بکرى بلخى ، که در کتابها از او به نامهاى مولاناى روم و مولوى و ملاى روم ياد کرده اند ، يکى از بزرگترين و تواناترين گويندگان متصوفه و از عارفان نام آور و ستاره درخشنده و آفتاب فروزندهٔ آسمان ادب فارسى ، شاعر حساس صاحب انديشه و از متفکران بلامنازع عالم اسلام است.
زندگي مولانا پس از آشنايي با شمس تبريزي که شوريده اي از شوريدگان روزگار خود بود دگرگون شد. شمس، مولانا را با افق ديگري از معنويت و عرفان آشنا کرد و روح او را در آسمانهاي برتر به پرواز درآورد. او در سال 642 به قونيه وارد شد و در سال 643 از قونيه به دمشق رفت و مولانا را در آتش هجران گداخت.مولانا پس از آگاهي از اقامت شمس در دمشق نخست با غزل ها، نامه ها و پيام ها از او خواستار بازگشت شد و پسر خود را به جستجوي شمس فرستاد. شمس اين دعوت را پذيرفت و به سال 644 به قونيه بازگشت اما بار ديگر با جهل و خودخواهي مردم و تعصب عوام روبه رو شد و ناگزير به سال 645 از قونيه رفت.مولانا باز در پي او روان شد ولي نشانه اي از او نيافت و در اين ميان سر به شيدايي برآورد و غزليات خود را با نام او مزين ساخت. برخي آثار ارزشمند او از نظم و نثر عبارتند از مثنوي، ديوان غزليات معروف به کليات شمس، رباعيات، مکتوبات مولانا، فيه ما فيه، مجالس سبعه و... سرانجام مولانا پس از سالها مجاهدت و سير الي الله در اوايل جمادي الاخر سال 672 ه.ق در شهر «قونيه» رخ در نقاب خاک کشيد. آرامگاه او در قونيه زيارتگاه دوست داران شعر فارسي است. حدود بيست و پنج هزار بيت ديوان شمس و قريب بيست و شش هزار بيت‏مثنوى معنوى سراسر شور و سرمستى و بى‏قرارى او را حكايت مى‏كند.

چرایی ارزشمند بودن مولوی
دكتر علی‌اصغر محمدخانی، دبیر شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی در گفتگو با یکی از خبرنگاران می گوید : در بررسی جایگاه ادبیات کلاسیک ما در دنیا متناظر با هر یک از بزرگان ما یک شخصیت جهانی وجود دارد. مثلا وقتی از حافظ یاد می‌شود همه از گوته یاد می‌کنند، وقتی به فردوسی اشاره می‌شود می‌گویند هومر در ادبیات حماسی وجود دارد، در برابر سعدی به ویکتور هوگو و لامارتین توجه می‌شود، اما مولوی هیچ نظیری در ادبیات جهانی ندارد. یک شخصیت منحصر به فرد است. پرداخت مولانا به زمینه‌های مختلف منحصربه‌فرد است.
در ادبیات عرفانی، ما معتقدیم که سنایی شعر عرفانی را آغاز کرد، عطار آن‌ را گسترش داد و مولوی آنرا تکمیل کرد. مانند حافظ که کامل‌کننده شعر غنایی است مولانا کامل‌کننده شعر عرفانی است. زبان فارسی در ادبیات عرفانی دنیا زبان اول است. در این حوزه عرفانی در زبان‌های دیگر، کاری به این غنا پیدا نمی‌کنید. اولاً حجم عظیم کار مولانا شگفت‌آور است ثانیاً به حق می‌توان گفت در هیچ مجموعه‌ای به اندازه مثنوی مولانا، قرآن و تفسیر آن، حدیث، عرفان، تعلیم، موعظه، داستان، تجارب روحانی و عشقی، شرح احوال و داستان پیامبران و بزرگان اهل طریق، یک‌جا و در کنار هم دیده نشده است. از مثنوی گاهی در کنار کتاب‌های مقدس هم یاد شده است ثالثاً این اثر عالی‌ترین منظومه تعلیمی صوفیه در سراسر قلمرو شعر فارسی است.

ارزش فرهنگی و تمدنی مولوی
دکترعلي‌اكبر ولايتي در دومين دوره جايزه كميته فرهنگ و تمدن اسلام و ايران گفت: ما به تكليف خود در زمينه فرهنگ و تمدن اسلام و ايران تاكنون عمل نكرده‌ايم و اگر از اين به بعد هم عمل نكنيم گناهي است نابخشودني. ولايتي با بيان اينكه نوعي بي‌تفاوتي نسبت به گذشته فرهنگ و تمدن ايران هست، گفت: آنها كه خود بي‌ريشه هستند تلاش مي‌كنند براي خود ريشه درست كنند.
در تصدیق همین گفته ، جالب است توجه کنیم که بسیاری از کشورهای جهان بدون سوابق فرهنگی چشمگیر و تمدنهای کهن با ربودن میراث فرهنگی سایر ملل تلاشی بی وقفه در اعتبار سازی هر چند کاذب برای خود دارند اما تمدن چند هزار ساله این مرز و بوم و گنجهای فرهنگی ارزشمند ما به دلایل متعدد نادیده گرفته شده و گاهی نیز این چنین تخریب و زایل می شوند.

دیدگاههای متناقض و برخوردهای دو گانه
مرور دوباره اخبار ذکر شده در ابتدای این مقاله بدون هیچ توضیحی حاکی از برخورد دو گانه مراجع و متولیان امور فرهنگی با موضوع است و البته این مشتی است نمونه خروار !
از آنجا که الگوی ما در این عصر و این زمانه حضرت امام و خلف صالح ایشان مقام معظم رهبری است پس به قول دوستی : « اگر مسئله ای در برگزاری دو بزرگداشت مولوی و شمس می بود ایشان ( مقام معظم رهبری ) حتماً با برگزاری آن مخالفت می نمودند که نه تنها اینطور نشد بلکه بر عکس، معظم له همیشه عرفان و معنویت را در سایه شناخت ابعاد گوناگون حضرت امام به همگان توصیه می فرمایند. »

از طرفی به قول همان دوست «اسلام دینی دو بعدی است شامل محکمات و متشابهات. اگر من از بعد روحانی و باطنی بهره ای نبرم نباید خود را محبوس به حجاب اکبر کنم و کینه توزی و عناد را سرلوحه کار خود قرار دهم چرا که نفی مقامات روحانی به نظر حضرت امام خمینی بزرگ ترین حجاب است. حضرت امام (ره) این روز را پیش بینی می نمودند که بارها و بارها روحانیان را مورد خطاب قرار دادند و حوزه های علمیه را به سوی عرفان و معرفت و تزکیه نفس ترغیب کردند. ایشان خود نیز استاد عرفان و اخلاق داشتند .
آیا خاطره ای که امام برای نشان دادن ابعاد خفی عرفان ذکر می نمودند را مطالعه کرده اید: روزی آیت الله شاه آبادی از اسرار توحیدی و ذاتی برای بازاریان می گفتند که امام به ایشان عرض کردند آقا برای این انسانها هم ؟ آقای شاه آبادی می فرمایند بگذارید این کفریات به گوش اینها هم برسد. پس معیار و میزان، شخصی است که هم عالم باشد و هم عارف. چرا آیت الله حسن زاده آملی از برگزاری این همایش انتقادی ندارند ؟ و یا بزرگان دیگر چون مقام معظم رهبری و آیت الله بهجت ؟
اگر عرفان منفور و از دیدگاه برخی رد است پس چرا اشعار حضرت امام خمینی (ره) آکنده از مقامات معنوی و عشق است ؟ مگر نه اینکه عرفان موهبتی قلبی است؟ »
و به قول دوستی دیگر :
« برگزاری بزرگداشت برای انسان با حکمتی همچون مولانا اگر مورد اشکال بود، حتما مقام معظم رهبری با برگزاریش مخالفت میکردند و یا اطلاعیه ای مبنی بر محکومیت آن صادر می فرمودند . ایشان نه تنها بزرگداشت مولوی حمله نکردند بلکه رئیس جمهوری را برای سخنرانی به آنجا می فرستند و رئیس مجلسی که هم از لحاظ خانوادگی فامیل معظم له هستند و هم از لحاظ محبوبیت در نظر آقا مقبول می باشند به عنوان برگزار کننده این کنگره و مجری آن در آنجا حاضر می شوند. »

دیدگاه منتقدان و محکوم کنندگان
در بخشی از سخنان یکی از مراجع محکوم کننده بزرگداشت مولوی یعنی آیت الله نوری همدانی آمده که : افرادي چون شيخ عطار، بايزيد بسطامي، معروف كرخي، شقيق بلخي، جنيد بغدادي، فضيل‌بن اياز و مولانا جلال‌الدين محمد بلخي معروف به مولوي جزو هفتاد و دو فرقه‌ي صوفيه‌اند كه همه راه باطل رفته‌اند و دشمنان اهل بيت (ع) هستند ( !)
درباره مولانا اگر قرار باشد به دیدگاه حضرت امام اقتدا کنیم که تکلیف معلوم است اما خوب بود ما هم می فهمیدیم ایشان چطور به این نتیجه رسیده اند که بایزید بسطامی دشمن اهل بیت است. در حالی که وقتی مولانا و شمس تبریزی در خان شکرریزان با هم ابتدای صحبت کردند، شمس گفت :بایزید در همه عمر خربزه نخورد چرا که می گفت روایت درباره خربزه خوردن پیغمبر به دستش نرسیده و مطمئن نیست که پیغمبر خربزه خورده باشد. از این سخن شمس بر می آید که بایزید در متابعت پیامبر وسواسی عظیم داشته است. آیا او می توانست دشمن اهل بیت باشد؟

نکته دیگر ؛ آیت الله نوری همدانی فرموده اند مولانا دشمن اهل بیت است در حالیکه رئیس جمهور در سخنرانی خود علت مولوی شدن مولوی را « عشق به خدا و پیامبر و اهل ‏بیت طاهرین» اعلام کرد ( !) ، و اینکه « مولوی هم ‏مثل همه عدالت طلبان، پاکان و خداخواهان منتظر است تا همه زیبایی ها بر عالم بشریت حاکم ‏شود.» . به نظر شما کدام حرف را باید قبول کرد و این اختلاف نظر عظیم از کجا ناشی می شود ؟
آقای نوری همدانی فرموده اند :«مولوی سبب منحرف شدن جامعه می شود» و او را شاعری منحرف معرفی کرده و می گوید «مولوی بينش درستی نسبت به اهل بيت نداشت و برخی از آثار او از انديشه های انحرافی سرچشمه گرفته است». اگر مولوی مایه انحراف است چرا در اشعار خود برخی از اصول و فروع دین را تا این حد پرمغز بیان داشته :

اى خداى پاك بى‏انباز و يار دستگير و جرم ما را در گذارهم دعا از تو اجابت هم ز تو ايمنى از تو مهابت هم ز تو

گفت پيغمبر به آواز بلند با توكل زانوى اشتر ببندآنكه او از آسمان باران دهد هم تواند كو ز رحمت نان دهد

و اگر او دشمن اهل بیت است پس چگونه سروده :
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل
گفت من تيغ از پى‏حق مى‏زنم بنده حقم نه مأمور تنم

البته لازم به توجه است که ایشان پيش از اين نيز به دفعات شاعران بزرگ ايرانی را مورد حمله قرار داده و آن ها را کافر و ملحد خوانده است. اما آیا به راستی مولانا باعث انحراف و دشمن اهل بیت بود ؟

برای حسن ختام کلام و روشن شدن پاسخ این سوال بخشی از وصيتنامه مولوی که حاوي آخرين کلمات و پرمعناترين آنهاست، در ذیل آورده ام و قضاوت و نتیجه گیری را به خود شما وا می گذارم :
« اوصيکم بتقوي الله في السر و العلانيه و بقله الطعام و قله المنام و قله الکلام و هجران المعاصي و الاثام و مواظبه الصيام و دوام القيام و ترک الشهوات علي الدوام و احتمال الحقاء من جميع الانام و ترک مجالسه الشفهاء و العوام و مصاحبه الصالحين و الکرام و ان خيرالناس من ينفع الناس و خير الکلام ما قل و دَل و الحمد لله وحده »
نفحات الانس/ ۴۶۵
شما را وصيت مي کنم به ترس از خدا در نهان و عيان و اندک خوردن و اندک خفتن و اندک گفتن و کناره گرفتن از جرم و جريت ها و مواظبت بر روزه و نماز برپا داشتن و فرو نهادن هواهاي شيطاني و خواهش هاي نفساني و شکيبايي بر درشتي مردمان و دوري گزيدن از همنشيني با احمقان و نابخردان و سنگدلان و پرداختن به همنشيني با نيکان و بزرگواران. همانا بهترين مردم کسي است که براي مردم مفيد باشد و بهترين گفتار کوتاه و گزيده است و ستايش از آن خداوند يگانه است.

در پایان تصور می کنم خود مولانا با این بیت پاسخ اولین سوال مرا داده باشد
چون كه من من نيستم اين دم زهوست پيش اين دم هر كه دم زد كافر اوست


امضاء محفوظ

منبع : اینترنت
1- شیعه نیوز
2- سایت خبرگزاری فارس
3- سایت سوره مهر
4- ایسکانیوز
5- سایت آفتاب
6- سایت هفت سنگ
7- سایت بی بی سی فارسی
8- سایت رادیو فردا
[1] اسفند ۱۳۸۴، خبرگزاری ميراث فرهنگی
[2] خرداد ۱۳۸۵، خبرگزاری ميراث فرهنگی
[3] ۲۷ خرداد ۱۳۸۵، خبرگزاری ميراث فرهنگی
[4] از سایت سوره مهر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر